سختترین قسمت سر وقت بودن، اینست که بلند شوی و راه بیافتی
پرکردن بیش از حد یک کامیون، روش موثری برای حمل شن و ماسه نیست!
وقتی روزتان را لبریز از برنامههای زمانبر با کسانی که از آنها رودربایستی دارید میکنید، هم کارتان اثربخشی لازم را ندارد و هم بی احترامی به بقیه محسوب میشود.
خیلی چیزهای دیگر در زندگی ما انعطاف بردار نیست. مثل نیروی جاذبه زمین یا سفتی یک دیوار خشک. آنها هماناند که هستند. بدون رودربایستی.
زمان هم همینطور. البته اگر شما اجازه دهید!
سختترین قسمت «سر وقت» بودن، اینست که بلند شوی و راه بیافتی.
هزینه نرم و انعطافپذیربودن( squishy ) برای یک جمع، بیاحترامی به نفر بعدی و جمع بعدی است و باعث میشود همیشه در استرس باشید.
بلند شوید و راه بیافتید.
وگرنه مردم یاد خواهند گرفت که دیگر به شما احترام نگذارند چون قضیه شخصی نیست، عمومی است. درست مثل قطار که منتظر کسی نمیماند.
در مسایل شخصی، مثلا وقتی به کسی علاقمند هستید، ممکن است مدت زیادی منتظر بمانید و مشکلی نداشته باشید.
احتمالا شما هم کسانی را سراغ دارید که دیر می رسند.
آنها نمیخواهند دیر برسند. ولی آدمهایی خوشنیتاند و اتفاقا به همینخاطر دیر میرسند.
آنها تکنیکهای مختلفی را برای «سر وقت»بودن آزمودهاند ولی هربار با کُلی معذرتخواهی، دوباره دیر میرسند.
برای دیررسیدن، «یک دلیل» و «یک تقویتکننده» وجود دارد.
عامل تقویت کننده:
وقتی دیر میکنند، بقیه منتظرشان میمانند.
شاید شما هم متوجه شدهاید که در مورد کارهایی که باید «سر وقت» انجام شود (قطار، هواپیما، برنامه زنده تلویزیونی و …) هرگز کسانی که پنج یا ده دقیقه تاخیر کردهاند، سیستم را مقصر نمیدانند. آنها در مورد چیزهایی که باید «سرِوقت» انجام شود، وقتشان را مدیریت میکنند چون خوشنیتیشان اینجا دیگر به کار نمیآید.
دلیل «دیر رسیدن»:
آنها در هر رابطه و تعاملی، قبل از ترک آنجا، میخواهند کمی بیشتر به اطرافیان خود توجه و همکاری نشان دهند. این کار را با صرف ارزشمند ترین منابع، یعنی زمانشان انجام میدهند و البته همیشه زمان کم میآورند .
البته مخاطبانشان، نَه به پنج دقیقه که به پنج ساعت هم راضی نخواهند شد. ولی صرف همان پنج دقیقه برای آنها، بمعنی اهمیتدادن بیشتر به ایشان تعبیر میشود.
راه حل، ساده ولی سخت است: « نه گفتن »
«نه» را بدون پرخاش و استرس بیان کنید: « متاسفم، وقت ما تمام شده است »
وقت تمام است